زدبازی

وبسایتی برای طرفداران گروه زدبازی
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ق.ظ

متن آهنگ پیر شدیم ولی بزرگ نه

انقد گریه نکن یه نگا به سنتم کن
به چشم انقدم زول نزن که نصفه شب شد
میگیریم باهم ویزای دور دنبال ِ چیزای خوب
کارای خوب بالای کوه باربکیو و دود
یه تکست به اکست بزن به جسمت حس ِ
خوب بده که توی قلب سـِره سر شه
نخواستی هم میریم باهم
خونه ی دوست خوبم
هرکاری هم خواستی بکن و بگو نوش ِ جونم
میریم اونجا که دیگه بدی نباشه
گریه رو رو صورتت نه
هرخری نپاشه
میدونی دنیا مال ِ قویاشه
پس پاشو لباساتو تا کن
بریم باهمدیگه ایستگاه قطار
نگو نیست راهه فرار..

ولی اون
دوست پسره منه
اون، روز و شب ِ منه
اون ، روح و تن ِ منه
ول نمیکنم
می دونی
قرار بود که باهم ما
بمونیم دوازده ماه ِ
هرسالو آخر باهم بریم از اینجا

سر اون گریه مث که چتی
آخرش هممون زیر خاک اسکلتیم
زندگی کوتاهو روزاتو نباش به فکر کسی چون نمی ارزه
بدنت فقط با اونکه نمی لرزه
اینهمه پسر دورو ورت
بزار یکی دیگه بکنه تورو خرت
بودی دوس دخترش وقتی روت کُک زدش
حالش بد شدو دوستاش زودبردنش
آخرش تویی که
حرصو جوشو خرده
زاخارش آبروشو برده
دنبالش مثه موش و گربه
منم یادمه یه موقع
مثه تو بودم یه خرده
تا که گفتم عیبی نداره
لاشی بره با یه زاخاری که بنتلی سواره
امیدوارم بیبی ایدزی دراره
منم اینجا هستمو خوب دیدم
دختراش وصلنو زود میدن
هستمو قورت میدن
توئم بگو
گور بابای پسره
به خودت بیای یه ذره

ولی اون
دوست پسره منه
اون، روز و شب ِ منه
اون ، روح و تن ِ منه
ول نمیکنم
می دونی
قرار بود که باهم ما
بمونیم دوازده ماه ِ
هرسالو آخرو باهم بریم از اینجا

♫♫♫

لج بازی نکن
تو این بازی خودتو
به هیچ وج قاضی نکن
یادته بودم منم  با اون شفته؟
میگفتی اینه قانون ِ دل
ولی ما که عقل داریم
بباره بارون ِ سیل
بازم میخندیم و میخوریم غذامونو با میل
حالا دیگه نوبت توست
نذاری دو ورت قرص
محکم و قرص پاشی
نذاری نُه دفعه پست و همش آنلاین بری
فراموشش کن
عین یه آلزایمری..

زنــدگی
ادامه داره
جلوت یه دامه دائم
که میوفتن توش
حتی مُخای سالم
نشو دوباره قایم
نرو دوباره لای لاحافو بالشو نکن پاره پاره
اونم یه آدمه خُب
تسلیمه هورموناشه
توئم نباشی میتونه صبح با پور.. پاشه
مث ..خلا تورو داشتو پاس کرد نصفه شب فرار
پس برو سراغ ِ بعدی و دیگه اسمشم نیار

ولی اون
دوست پسره منه
اون، روز و شب ِ منه
اون ، روح و تن ِ منه
ول نمیکنم
می دونی
قرار بود که باهم ما
بمونیم دوازده ماه ِ
هرسالو آخر باهم بریم از اینجا



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

زدبازی

وبسایتی برای طرفداران گروه زدبازی

متن آهنگ پیر شدیم ولی بزرگ نه

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ق.ظ

انقد گریه نکن یه نگا به سنتم کن
به چشم انقدم زول نزن که نصفه شب شد
میگیریم باهم ویزای دور دنبال ِ چیزای خوب
کارای خوب بالای کوه باربکیو و دود
یه تکست به اکست بزن به جسمت حس ِ
خوب بده که توی قلب سـِره سر شه
نخواستی هم میریم باهم
خونه ی دوست خوبم
هرکاری هم خواستی بکن و بگو نوش ِ جونم
میریم اونجا که دیگه بدی نباشه
گریه رو رو صورتت نه
هرخری نپاشه
میدونی دنیا مال ِ قویاشه
پس پاشو لباساتو تا کن
بریم باهمدیگه ایستگاه قطار
نگو نیست راهه فرار..

ولی اون
دوست پسره منه
اون، روز و شب ِ منه
اون ، روح و تن ِ منه
ول نمیکنم
می دونی
قرار بود که باهم ما
بمونیم دوازده ماه ِ
هرسالو آخر باهم بریم از اینجا

سر اون گریه مث که چتی
آخرش هممون زیر خاک اسکلتیم
زندگی کوتاهو روزاتو نباش به فکر کسی چون نمی ارزه
بدنت فقط با اونکه نمی لرزه
اینهمه پسر دورو ورت
بزار یکی دیگه بکنه تورو خرت
بودی دوس دخترش وقتی روت کُک زدش
حالش بد شدو دوستاش زودبردنش
آخرش تویی که
حرصو جوشو خرده
زاخارش آبروشو برده
دنبالش مثه موش و گربه
منم یادمه یه موقع
مثه تو بودم یه خرده
تا که گفتم عیبی نداره
لاشی بره با یه زاخاری که بنتلی سواره
امیدوارم بیبی ایدزی دراره
منم اینجا هستمو خوب دیدم
دختراش وصلنو زود میدن
هستمو قورت میدن
توئم بگو
گور بابای پسره
به خودت بیای یه ذره

ولی اون
دوست پسره منه
اون، روز و شب ِ منه
اون ، روح و تن ِ منه
ول نمیکنم
می دونی
قرار بود که باهم ما
بمونیم دوازده ماه ِ
هرسالو آخرو باهم بریم از اینجا

♫♫♫

لج بازی نکن
تو این بازی خودتو
به هیچ وج قاضی نکن
یادته بودم منم  با اون شفته؟
میگفتی اینه قانون ِ دل
ولی ما که عقل داریم
بباره بارون ِ سیل
بازم میخندیم و میخوریم غذامونو با میل
حالا دیگه نوبت توست
نذاری دو ورت قرص
محکم و قرص پاشی
نذاری نُه دفعه پست و همش آنلاین بری
فراموشش کن
عین یه آلزایمری..

زنــدگی
ادامه داره
جلوت یه دامه دائم
که میوفتن توش
حتی مُخای سالم
نشو دوباره قایم
نرو دوباره لای لاحافو بالشو نکن پاره پاره
اونم یه آدمه خُب
تسلیمه هورموناشه
توئم نباشی میتونه صبح با پور.. پاشه
مث ..خلا تورو داشتو پاس کرد نصفه شب فرار
پس برو سراغ ِ بعدی و دیگه اسمشم نیار

ولی اون
دوست پسره منه
اون، روز و شب ِ منه
اون ، روح و تن ِ منه
ول نمیکنم
می دونی
قرار بود که باهم ما
بمونیم دوازده ماه ِ
هرسالو آخر باهم بریم از اینجا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی